نویسنده : دکتر علی اکبر ولایتی




 

الف)آثار شرقی:

در نهضت ترجمه، ‌انبوهی از آثار هندی ایرانی از زبان های سنسکریت و پهلوی به عربی برگردانده شد. از کهن ترین این ترجمه ها در زمان عبدالملک مروان و به دست صالح بن عبدالرحمان انجام گرفت(ابن ندیم، ص303؛ بلاذری، ص298). پس از آن، بسیاری ‌کسان این راه را ادامه دادند که ابن ندیم فهرستی از نام این مترجمان را به دست داده است(ابن ندیم، ص305). اعمال نظر ایرانیان، ‌که با آغاز دوره ی عباسی قدرت سیاسی به دست آورده بودند، در توجه به آثار ایرانیان و ترجمه آنها مؤثر بود.
برخی از عالمان و دانشمندان ایرانی، چون ابوسهل فضل بن نوبخت، مروج این باور بودند که بابل مهد باستانی علوم است. کتاب النهمُطان را ترجمه ی کتاب هایی دانسته اند که اسکندر از ایران به یغما برد و بعدها یکی از آثار معارف یونان و مصر پنداشته شده است. در کتاب چهارم دینکرد نیز، سرچشمه ی همه ی معارف اوستا معرفی شده و در آن به داستان انتقال این علوم به یونان و اسکندریه در پی حمله ی اسکندر و ترجمه ی دوباره آنها در دوره ی ساسانی اشاره شده است(گوتاس، ص54-58).
این گزارش ها تفاوت ها و شباهت هایی دارد که بعید نیست فعالیت گروه های گوناگون، ‌به ویژه حامیان امر ترجمه، ‌متأثر از آنها بوده باشد. زردشتیان ایرانی و یا ایرانیان نو مسلمان، که ‌سنت مطالعه ی همه ی دانش ها را میراث خود می دانستند، هم از این قاعده مستثنا نبودند. این باور، صرف نظر از درستی یا نادرستی اش، ‌به کار توصیه و توجیه سنت ترجمه می آمد و، ‌با توجه به جایگاه ابوسهل دربار خلفای عباسی، ‌عباسیان به خوبی می توانستند از آن برای پیگیری برنامه های فرهنگی خود استفاده کنند(گوتاس، ‌ص56). نخستین ترجمه های متون پهلوی به عربی، ‌بیشتر در حوزه ی سیاست و کشورداری بود.
در دیگر سو، ‌زبان سنسکریت بود که منکه ی هندی برای یحیی بن خال برمکی از آن زبان به عربی ترجمه می کرد. (جاحظ، ‌1367 ق، ‌ج1، ‌ص64؛ ‌ابن ندیم، ‌ص305؛ ‌ابن ابی اصیبعه، ج1، ‌ص33). در میان آثار پزشکی ترجمه شده از هندی به عربی، می توان از مختصر للهند فی العقاقیر، ‌دوینی الهندیة فی علاجات النسا، رأی الهندی فی اجناس الحیّات و سمومها، ‌التوهم فی الامراض و العلل نام برد(ابن ندیم، ص360؛ ‌(Sezgin. vol.III,187-202)

ب)آثار غربی:

مورخان دوره ی اسلامی سیر علوم و فلسفه و انتقال آن از آتن را این گونه ذکر کرده اند که فلسفه از سقراط و افلاطون و ارسطو شروع شد و پس از آن به اوذیمس و دیگران رسید. این تعالیم از آتن به اسکندریه ی مصر منتقل شد و در زمان عمر بن عبدالعزیز از اسکندریه به انطاکیه و سپس به حرّان و بعدها به بغداد رفت(مسعودی، ج1، ‌ص105). در کنار این تفکر، غالباً ‌در علوم پزشکی هم بر آن بودند که آثار منسوب به بقراط و جالینوس تقریباً به اندازه ی آثار اصیل ایشان ارزشمند و معتبر است.
همین باور موجب شد تا از دیرزمان آثار پزشکی یونانی، ‌از جمله متونی از بقراط، جالینوس، ‌ارسطو و اقلیدس به عربی ترجمه شود (یعقوبی، ‌ج1، ‌ص95 به بعد). این ترجمه ها همچنان مورد اقبال و استفاده ی عام بود تا زمانی که حنین بن اسحاق پای به عرصه ی دانش پزشکی و ترجمه از زبان یونانی و سریانی به عربی نهاد. با ظهور مکتب ترجمه ی حنین و شیوه ی ترجمه نقادانه ی او، ‌این دست آثار با دقتی فراوان بررسی و گاه دوباره ترجمه شد.
آن گونه که پیش تر یاد شد، ‌نخستین کسی که فرمان داد کتاب های یونانی به عربی برگردانده شود، ‌خالد بن یزید بن معاویه بود. او به سبب علاقه ی بسیار به کیمیا، دستور داد تا گروهی از فیلسوفان یونانی ساکن مصر متونی درباره ی کیمیا را از یونانی و قبطی به عربی ترجمه کنند (ابن ندیم، ‌ص304). محمد و احمد و حسن، ‌فرزندان شاکر منجّم، به آوردن کتاب از دیگر سرزمین ها توجه ویژه ای داشتند، ‌چنان که حنین بن اسحاق و چند تن دیگر را به روم فرستادند تا کتاب هایی در فلسفه، هندسه، ‌موسیقی، حساب، و طب با خود آورند (ابن ندیم، ‌ص304؛ ‌محقق، ‌1379، ‌ص پانزده ـ شانزده). ابن ندیم در اثر گران قدر خود‌، الفهرست، ‌اسامی گروهی از مترجمان یونانی و سریانی و هندی و نبطی به عربی را یاد کرده است(ص304-305).
منبع مقاله :
ولایتی، علی اکبر؛ (1389)، حنین بن اسحاق، (آفرینندگان فرهنگ و تمدن اسلام و بوم ایران/19)، تهران: نشر امیر کبیر؛ چاپ اول 1390.